مامان زنگ زده و بی مقدمه میگه:
چرا ناراحتی؟ غصه ی چی رو داری؟
و من در حالیکه اشک هامو قورت میدم میگم
چه ناراحتی دارم آخه مادر من؟!
تو از حال خودت بگو
و اون از دردها و غم هاش میگه
و من سعی میکنم صدام گرفته و غم آلود نباشه حین دلداری دادنش.
امشب برای اولین بار تو زندگی ش ازم عذر خواست که به خاطر مشکل فراموشی ش یادش میره هر شب بهم زنگ بزنه.
غم ,تو ,ش ,زنگ ,ازم ,عذر ,و غم ,زندگی ش ,تو زندگی ,بار تو ,ش ازم
درباره این سایت